اعتماد ، تعهد به همراه می آورد که تداوم آن وفاداری است
نویسنده: محمود امیری نیا، مدرس و مؤلف هوش هیجانی
وفاداری ، محدودیت های اجتماعی را به همراه خواهد داشت
وفاداری و وفادار بودن ، شاید ما را فردی آرمانی و موردِ اعتماد دیگران نشان دهد اما همواره با رنج زیادی همراه است زیرا وفاداری در ذات خود «محدودیتهای اجتماعی» را بههمراه دارد.
محدودیتهای اجتماعی همانند ابزارهای نانوشته و نامحسوس کنترلی و نظارتی در یک جامعه هستند که از قضاوت مردم شکل میگیرند. آنها نیروهایی هستند که بهطور کلی ما را مجبور میکنند نسبت به انجام کاری که به آن متعهد شدهایم، وفادار بمانیم و وفاداری را پیشه خود کنیم تا دیگران ما را به عنوان فردی قابلِ اعتماد بشناسند. در این میان ممکن است بسیاری از چیزها که به آن وفادار ماندهایم، خواستۀ درونی و واقعی ما نباشد (هاردین[۱]، ۲۰۰۲ و داسگاپتا[۲]، ۱۹۸۸).
مردم برای اثبات وفاداری خودشان را با محدودیتهای اجتماعی تطبیق میدهند و مانند این است که آنها انتظارهای اعتمادکننده را از خود در یک قرارداد نانوشته امضا کردهاند
وقتی ما به دیگران اعتماد میکنیم نه تنها به شایستگی آنها خوشبین هستیم بلکه فکر میکنیم که آنها در انجام آن کار متعهد هستند اما نباید فرض کنیم که فرد موردِاعتماد، از هر لحاظ شایسته، متعهد و وفادار خواهد بود بلکه شاید تنها نیاز باشد که در آن مورد خاص، شایستگی و وفاداری خود را به ما نشان دهد. خانوادهای را در نظر بگیرید که به نوجوان خود برای سپردن خانه یا ماشین اعتماد میکنند و با اینکه احتمال خطرپذیری و سوءاستفاده او را در نظر میگیرند اما آنها امیدوار و خوشبین هستند که او از این اعتماد تخطی نکند و در تمام مدت مسئولیتپذیر و متعهدانه رفتار کند.
درست است که ما با در نظر گرفتن احتمال خیانت نوجوان خود با خوشبینی به وی اعتماد میکنیم اما او نیز باید شایستگی و تعهد خود را اثبات کند و ما هم این فرصت را در اختیار او قرار میدهیم. در واقع ما انتظاری از او داریم و وقتی او نشان داد که این انتظار را میتواند برآورده کند، امیدوار و خوشبین میشویم که بتواند امانتدار خوبی باشد و به اعتماد ما خیانت نکند. بنابراین شایستگی و تعهد افراد برای اعتماد به آنها ضروری است اما تداوم تعهد که امروزه به آن « وفاداری » گفته میشود، مهمتر است و خیلی مهم است که بدانیم یک نفر تحت چه شرایطی میتواند وفادار باشد و آن را به ما اثبات کند؟ (هاردین، ۲۰۰۲)
موردِاعتماد بودن به دلیل محدودیت اجتماعی
کسی که آشکارا به دوستان و اطرافیان خود اعلام میکند که میخواهد وزن کم کند، اگر نتواند این کار را بکند، خودش را در معرض سرزنش قرار میدهد زیرا «عرف» یا «اخلاق بایدی» در جامعه، او را به عنوان کسی قضاوت میکند که خود را نسبت به آنچه متعهد کرده است وفادار نمیداند و ترس از قضاوت دیگران یکی از « محدودیتهای اجتماعی » به عنوان عدم وفاداری است که موجب میشود مردم برای ترک عادات نادرست خود بترسند زیرا از احساس سرخوردگی نتوانستنِ بعد از تعهد و متهم شدن به عدم وفاداری ، وحشت دارند و اینکه دیگر فرد موردِاعتمادی نباشند.
برای موردِاعتماد بودن، مردم خودشان را با محدودیتهای اجتماعی تطبیق میدهند و مانند این است که آنها انتظارهای اعتمادکننده را از خود در یک قرارداد نانوشته امضا کردهاند و متعهد به انجامش میشوند. محدودیتِ تحمیل شده، انگیزۀ اولیه را برای موردِ اعتماد بودن به وجود میآورد و جبری است برای ادامۀ تعهدآور آنچه که مورد انتظار است.
اگرچه محدودیتهای اجتماعی میتواند موردِاعتماد بودن را تقویت کند، اما نمیتوان آن را برای موردِاعتماد بودن، کافی دانست مثلاً کارفرمایی با تمایلات آزار جنسی را در نظر بگیرید که با کارمندان خانم، بسیار محترمانه رفتار میکند اما نه به دلیل احترام به زنها، زیرا او علاقهای برای رفتار خوب با کارمندان زن ندارد بلکه اگر اینطور رفتار نکند، ممکن است در برابر برخوردهای قانونی یا قضاوتهای بایدی جامعه گرفتار شود (پوتر[۳]،۲۰۰۲).
هرچند رفتار او قابل اطمینان و قابل پیشبینی است اما چنین کسی به معنای واقعی، قابلِ اعتماد نیست و نمیتوان گفت تنها به این دلیل که کسی در بین مردم به عنوان یک شخص قابلِاعتماد شناخته شده است، نباید احتمال خیانت را برای او در نظر نگرفت. زیرا او تنها به دلیل محدودیتهای اجتماعی است که به عنوان یک شخص موردِاعتماد رفتار میکند و اگر این محدودیتها کمرنگ شود، هر لحظه باید منتظر خیانت وی بود (هولتون[۴]،۱۹۹۴).
منابع:
۱٫ کتاب «هیجان رفتار و تن گفتار»، تألیف محمود امیری نیا، فروردین ۱۳۹۳
۲٫ Hardin, R.
۳٫ Dasgupta, P.
۴٫ Potter, N, N.
۵٫ Holton, R.
شما باید داخل شوید برای نوشتن دیدگاه.